English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8520 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
silencer U فرونشاننده ساکت کننده
silencers U فرونشاننده ساکت کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
assuasive U ساکت کننده
repessive U فرونشاننده
suppressive U فرونشاننده
suppressor U فرونشاننده
whist U ساکت
serene U ساکت
dormant U ساکت
cut it out <idiom> U ساکت شو
soundless U ساکت
sockets U ساکت
quieter U ساکت تر
tace U ساکت
acquiescent U ساکت
tacet U ساکت
at pause U ساکت
lown U ساکت
shush U ساکت
sh U ساکت
silenced U ساکت کردن
hush U ساکت ارام
Dry up! U ساکت باش!
lulls U ساکت شدن
h! U ساکت باش
silent U ساکت بیصدا
tace U ساکت باش
silence U ساکت کردن
silences U ساکت کردن
silencing U ساکت کردن
stills U خاموش ساکت
lulling U ساکت شدن
stiller U خاموش ساکت
still U خاموش ساکت
stillest U خاموش ساکت
lull U ساکت شدن
lulled U ساکت شدن
pipe down ! <idiom> U ساکت باش!
he stood still U ساکت ایستاد
tacet U ساکت باش
Hush up! <idiom> U ساکت باش!
Be quiet!Hold your tongue! <idiom> U ساکت باش!
Silence! <idiom> U ساکت باش!
Keep your trap shut! U ساکت باش !
to lie dormant U ساکت بودن
quiet U ساکت کردن
Hush! <idiom> U ساکت باش!
Keep quiet! <idiom> U ساکت باش!
Shush! <idiom> U ساکت باش!
talk down U ساکت کردن
dead spot U منطقه ساکت
to put down U ساکت کردن
whish U ساکت باش
Quiet!silence! U خاموش ( ساکت ) !
keep quiet <idiom> U ساکت ماندن
imperturbable U خونسرد ساکت
Stop talking! <idiom> U ساکت باش!
quietest U ساکت کردن
conciliated U ساکت کردن
conciliating U ساکت کردن
quietens U ساکت کردن
quietening U ساکت کردن
mutely U بطور ساکت
quietened U ساکت کردن
quieten U ساکت کردن
calm U ساکت ساکن
calming U ساکت ساکن
calmed U ساکت ساکن
calmer U ساکت ساکن
mums U ساکت بودن
mum U ساکت بودن
conciliates U ساکت کردن
shush U ساکت کردن
input socket ساکت ورودی
the sea was lulled U دریا ساکت شد
calms U ساکت ساکن
calmest U ساکت ساکن
keep still U ساکت باش
conciliate U ساکت کردن
whist U ساکت کردن
unsettled U ساکت نشده فروننشسته
mome U ادم ساکت وگیج
to hush up U ساکت نگاه داشتن
stanch U خاموش کردن ساکت شدن
appeased U ساکت کردن تسکین دادن
still U ساکت کردن خاموش شدن
It must be quiet. باید ساکت و آرام باشد.
appease U ساکت کردن تسکین دادن
stiller U ساکت کردن خاموش شدن
save one's breath <idiom> U به صرفت است که ساکت باشی
Do you have anything quieter? U آیا چیزی ساکت تر دارید؟
appeasing U ساکت کردن تسکین دادن
appeases U ساکت کردن تسکین دادن
stills U ساکت کردن خاموش شدن
stillest U ساکت کردن خاموش شدن
pipe down U راحت باش دادن ساکت شدن
to hold one's tongue U ساکت ماندن زبان خودرانگاه داشتن
Be quiet so as not to wake the others. U ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
I'm sick of that jike, cut it out, can't you? U حالم از این جوک به هم می خورد، ساکت شو. نمیتونی؟
Be quiet, will you! U ساکت باش! [صدایت خیلی بلند است]
hold one's tongue <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
calm U : ارام کردن ساکت کردن
calming U : ارام کردن ساکت کردن
muffling U خاموش کردن ساکت کردن
extinguish U ساکت کردن ملغی کردن
calms U : ارام کردن ساکت کردن
calmer U : ارام کردن ساکت کردن
calmed U : ارام کردن ساکت کردن
still brith U خاموش کردن ساکت کردن
muffle U خاموش کردن ساکت کردن
calmest U : ارام کردن ساکت کردن
extinguishes U ساکت کردن ملغی کردن
extinguishing U ساکت کردن ملغی کردن
muffles U خاموش کردن ساکت کردن
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer U ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2پن مرطوب کننده
2پن مرطوب کننده
1Oem
1روشنی خیره کننده صنعت
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com